محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

نی نی من

7 ماهگی- اواین تجربه ی حرم با هم

1392/11/20 12:14
نویسنده : مامان نفیس
429 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی وقتها بعضی لحن ها از یاد آدما نمیره

مثل امروز لحن یک پیرزن خیلی نحیف و شکسته که یک دنیا مهربونی از صداش می بارید

...

امروز بغلت کردم و پیاده تا سر کانال اومدم ( حدود یک ربعی شد) یکم دودل بودم که با وجود درد کمرم می تونم بیام یا نه که خدا رو شکر به لطف خانوم حضرت معصومه بغلت کردم و این دیو ناراحتی که فکر می کردم باهات فقط می تونم توی پردیسان باشم رو شکستم.

امروز خیلی بهم خوش گذشت با هم رفتیم حرم و بعد از زیارت ضریح البته از دور، اومدیم توی صحن آینه نشستیم و تو رو گذاشتمت پایین. یک پیرزنی روبروت بود و کم کم نگاهت  کرد بعد باهات شروع کرد حرف زدن و اسمت رو پرسید تو هم بهش نگاه می کردی و انگار کم کم باهاش رفیق شدی، حتی براش ادا در میاوری و می خندیدی... او هم قربون صدقه ات می رفت.

وقتی فهمید اسمت محمد حسینه دیگه همش به همین نام صدات کرد. من زیارت نامه می خوندم ولی دلم پیش دل صاف پیرزنی بود که به گفته خودش بچه ها رو خیلی دوست داشت... برات شعر خوند بهت گفت زیارتت قبول آقا محمد حسین. بهت می گفت پاشو با بچه ها بازی کن بلند شو برو این طرف اونطرف...

برای کلاغ پر می خوند و من در حالیکه سرم به خوندن زیارت نامه بود توی دلم کلی کیف کردم از مهربونی و لحن صدای قشنگ اون پیرزن.

وقتی بهت گفت کبوتر حرم... من... نمیدونم چی شد که یکدفعه چشمام بارونی شد...

پسر من... کبوتر حرم...

توی دلم خواستم از خانوم حضرت معصومه که یه روزی بشی خادم حرم... حتی با فکرش هم اشک توی چشمام حلقه میزنه...

تو واسش ادا در میاوردی و او هم می گفت: " نگفتم مثل کبوتری.. مثل کبوترا صدا در میاری..."

پیش خودم گفتم او چند سال پیش بچه هاش اندازه محمد حسین بودند...

الان کجان؟

نوه هاش کجان؟

توی دلش چی فکر می کنه؟

اصلا شاید الان کلی دلش برای نوه نتیجه هاش تنگ شده...

اما اصلا بروی خودش نمیاره

عجب آدم باصفایی بود... هر کس بود با این همه صحبت گوشه ای از سفره دلش رو باز می کرد و از تنهایی و بی کسی می گفت، یا لااقل می گفت دلم برای نوه هام تنگ شده... اما او هیچی جز لبخند نداشت. هیچی جز مهربونی که نثار آدم های اطرافش می کرد...

 

هیچ وقت لحن قشنگ و صدای لرزون اون پیرزن مهربون از یادم نمیره...

این روز برام بیاد ماندنی خواهد بود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی من می باشد