8 ماهگی - شیطونی
سلام پسرم
هر چی میگذره شما بیشترو بیشتر شیطنت می کنی دیگه داری چهار دست و پا راه میری خیلی خیلی بامزه تر میشی
اصلا یک جا بند نمیشی و به همه چیز می خوای دست بزنی و همه جا بری
اینم بگم که علاقه ی زیادی به سیم ها داری!
سیم شارژر موبایل رو که باید همیشه قایمش کنم یه بار هم کامپیوتر کار می کردم آوردمت توی اتاق هرچی اسباب بازی برات می آوردم فایده نداشت یکراست میرفتی سیم مودم رو بکشی حتی متکا گذاشتم که نبینیش و شما رو هم گذاشتم عقب بازی کنی باز رفتی متکا رو برداشتی و سیم رو کشیدی
جالب ترش هم اینکه به من نگاه می کردی می خندیدی
وقتی راه میری میای جاکفشی رو به هم میریزی
سطل آشغال اتاق رو خالی می کنی
و حتی... اومدی دهنتو گذاشتی روی پله آشپزخونه
در کمد میز تلویزیون رو باز می کنی و مجسمه ریز ها رو میریزی به هم
سیدی های شاهگوش بابایی رو همه رو پخش می کنی
دیروز هم انقدر خسته شدم از دستت یک لحظه تنهات گذاشتم امدم توی اتاق دیدم گلدون کنار میز تلفن رو انداختی زمین و گلهاشو دراوردی و یکی از گلهاشم داری می خوری
خدا به دادم برسه با این پسرک شیطونم